قلاب: چگونه محصولی بسازیم که مخاطب را شبانه روز درگیر کند.
خلاصه ای از کتاب
شرکتهایی که وابستگیهای شدید در کاربران خود ایجاد میکنند، از مزایای متعددی برخوردار میشوند. این شرکتها محصولشان را به محرکهای درونی گره میزنند. درنتیجه، بدون هیچکونه انگیزش خارجی، سر و کلهی کاربران پیدا میشود. شرکتهای عادتساز، به جای تکیه بر بازاریابی پرهزینه، خدماتشان را به احساسات و کارهای روزمرهی کاربران پیوند میزنند؛ مثلا وقتی کاربران کمی حوصلهیشان سر میرود، بلافاصله از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و یا توییترشان را چک میکنند، یعنی پای عادتی در میان است. وقتی احساس تنهایی به سراغشان میآید، پیش از اینکه تفکر عقلایی به جریان بیفتد، شروع به مرور کردن صفحهی فیسبوکشان میکنند و یا حتی مواقعی که سوالی به ذهنشان میرسد، پیش از آنکه به مغز خود رجوع کنند، سراغ گوگل میروند و … .
حال این سوال به وجود میآید که عادتها به چه درد کسبوکار میخورند؟
اگر رفتارهای برنامهریزی شدهی ما، تا این حد در اقدامات روزمرهیمان تعیین کنندهاند، قطعا تحت کنترل درآوردن قدرت این عادتها میتواند موهبتی برای صنعت باشد. درواقع، عادتها برای کسانی که بتوانند واقعا به آنها شکل بدهند، میتوانند بسیار مفید باشند.
محصولات عادتساز رفتار کاربران را تغییر میدهند و کاربران را به طور طبیعی و خودبهخود وارد تعامل میکنند. هدف، اثرگذاری در مشتریان است به نحوی که خودشان، بارها و بارها به سراغ محصول شما بروند، بدون اینکه نیازی به فراخوانیهای آشکار مثل تبلیغات یا مشوقهای فروش باشد. وقتی عادتی شکل گرفت، محرک استفاده از محصول در زمان کارهای یکنواختی مثل گذراندن وقت در صف، ناخودآگاه فعال میشود.
شما میتوانید پس از پی بردن به محرکهایی که باعث برانگیخته شدن اقدام کاربران میشود و تصمیم دربارهی اقداماتی که میخواهید به عادت تبدیل شوند، با افزایش انگیزه، توانایی کاربران آنها را به سمت رفتار مورد نظرتان سوق دهید. اما شاید برایتان سوال پیش بیاید که در ابتدا باید به انگیزه پرداخت یا توانایی؟ سرمایه و وقتتان را کجا خرج کنید بهتر است؟ و تعداد بسیار سوالاتی از این دست که با شنیدن این کتاب صوتی جذاب میتونید پاسخ همهی سوالاتتان را بیابید. اما به طور کلی چارچوب و روشهایی که در این کتاب بررسی شدهاند، آچارفرانسه نیستند و برای همهی کسبوکارها و صنایع کاربرد ندارند. کارآفرینان باید تاثیر عادات کاربران را در اهداف و مدل کسبوکارشان بسنجند و بعد اقدامات لازم را برای طراحی یک نوعی مدل برای کسبوکارشان انجام بدهند.
تم کتاب قلاب:
این کتاب شامل 9 فصل است که محتوای آن بر اساس تعداد زیادی از پستهای «نیر ایال» که قبلا آنها را در وبلاگ خود منتشر کرده بود، گردآوری و نوشته شده است.
مدل قلاب طراحی شده تا ارتباطی بین صورتمسئله کاربر و راهحل طراح ایجاد کند و این ارتباط آنقدر تکرار شود تا عادتی شکل بگیرد. چارچوبی است برای ساختن محصولاتی که نیازهای کاربران را از طریق تعامل بلندمدت با آنها برطرف میکند. وقتی کاربران، چرخههای مدل قلاب را تکرار میکنند، میآموزند که نیازهایشان را با محصول عادتساز خاصی برطرف کنند. قلابهای اثربخش از وابستگی به محرکهای خارجی میکاهند و تناظرهای ذهنیای با محرکهای داخلی ایجاد میکنند. با این کار جذابیت محصول برای کاربران بالاتر میرود و آن را به سایر محصولات ترجیح میدهند.
شما با شنیدن این کتاب، به مدل قلاب مجهز میشوید و برای ساختن قلابهای اثربخش باید این 5 پرسش اساسی را از خود بپرسید:
کاربرها واقعا چه میخواهند؟ محصول شما باعث تسکین چه نوع دردی است؟
چه چیزی کاربران را به سوی محصولاتتان میکشاند؟
سادهترین اقدامی که کاربران در انتظار پاداش آن را انجام میدهند، چیست و چطور میتوانید محصولاتتان را سادهتر کنید تا این اقدام آسانتر شود؟
آیا کاربران از پاداش دادهشده راضیاند و همچنان هم طالب مقدار بیشتری از آن هستند؟
چه کاربرانی در محصول شما سرمایهگذاری میکنند؟ آیا این کار محرک بعدی را بارگذاری میکند و باعث انباشته شدن ارزش میشود و محصول را به مرور بهتر میکند؟
پاسخ به تمام موارد بالا، با ذکر توضیح و مثالهایی شگفتانگیز برای شما در این کتاب ذکر شده است. اما سوال مهمی که وجود دارد، این است: حالا چه؟ حالا که از الگوی ساختن فناوریهای عادتساز اطلاع داریم، از این دانش چگونه استفاده کنیم؟
شاید در زمان شنیدن این کتاب، از خودتان بپرسید که آیا مدل قلاب، نسخهای برای دستکاری کاربران نیست؟ شاید حس کنید دارید چیزی شبیه کتاب راهنما برای کنترل ذهن کاربران میخوانید و احساس آشفتگی کنید. اگر اینگونه بود، نشانهی بسیار خوبی است. مدل قلاب اساسا دربارهی تغییر رفتار آدمهاست، اما فراموش نکنید که قدرت ساختن محصولات مجابکننده را باید با احتیاط به کار گرفت.