دوباره فکر کن!
خلاصه ای از کتاب
هدف آدام گرانت (Adam Grant) در این کتاب، بررسی رویکردهای تجدیدنظر است. او به دنبال متقاعد کنندهترین شواهد و تعدادی از ماهرترین تجدید نظر کنندههای دنیا رفت. تمرکز اولین بخش کتاب دوباره فکر کن: قدرت دانستن چیزهایی که نمیدانیم (Think Again The Power of Knowing What You Do not Know) بر باز کردن ذهن است. همچنین در این بخش متوجه خواهید شد که چرا یک کارآفرین آیندهنگر در دام گذشته گیر میکند، چگونه یک دانشمندِ برندهی جایزهی نوبل از اشتباه کردن لذت میبرد، چگونه بهترین پیشبینیکنندگان جهان دیدگاههایشان را بهروز میکنند و چگونه یک فیلمساز برندهی اسکار مبارزات سازندهای دارد.
دومین بخش به بررسی راهکارهای تشویق سایر افراد به تجدید نظر میپردازد. رویکرد یک قهرمان مناظرهی بینالمللی برای پیروزی در بحثها و موفقیت یک موزیسین سیاهپوست در ترغیب خودبرتر پندارهای سفیدپوست و کنار گذاشتن بیزاریشان از سیاهها را میبینید. قدرت گونهی خاصی از گوش دادن را خواهید دید که کمک حال یک پزشک برای تغییر ذهنیت والدین نسبت به واکسن شد و به یک قانونگذار کمک کرد تا فرماندهی ارتش اوگاندا را متقاعد به حضور در مذاکرات صلح کند.
بخش سوم دربارهی رویکرد انسان برای ساخت جوامع متشکل از یادگیرندههای مادامالعمر است. نقش یک آزمایشگاه متخصصِ گفتگوهای دشوار بر زندگی اجتماعی مردم را خواهید دید که چگونه بهترین رویکردهای ارتباطی شما برای مسائل مناقشهبرانگیز نظیر سقط جنین و تغییرات اقلیمی را برملا میکند. نقش معلمها در مدارس را میبینید که چگونه میتوانند با تشبیه فضای کلاس به موزه، ترویج نگاه به پروژهها با دیدگاه یک نجار و بازنویسی کتب درسی قدیمی و معتبر، قدرت تجدید نظر را به دانشآموزان بیاموزند. رویکرد خلق فرهنگ یادگیری در محیط کار با اولین زن هیسپانیک در فضا را خواهید دید که چطور کنترل ناسا را در دست گرفت تا مانع شکلگیری حوادث متعاقب پس از فاجعهی شاتل فضایی کلمبیا شود. این بخش را با بازتاب اهمیت تجدیدنظر دربارهی بهترین طرحها به اتمام خواهم رساند.
کتاب دوباره فکر کن، فراخوانی برای رها کردن دانش و عقاید منسوخ و نیز تثبیت خودانگاره انسان نه بر اساس ثبات رأی بلکه با اتکا بر انعطافپذیری است. گرانت معتقد است که در صورت تسلط بر هنر بازنگری و تجدیدنظر، شرایط بهتری برای موفقیتهای کاری خواهید داشت و زندگیتان راضیکنندهتر خواهد شد. تجدیدنظر میتواند کمک حال شما در زمینهی خلق راهکارهای جدید برای مسائل کهنه و اصلاح راهکارهای قدیمی برای مسائل جدید باشد. این کار، مسیری برای یادگیری بیشتر از اطرافیان و زندگی با حسرتهای کمتر است. یکی از نشانههای خرد، آگاهی از موعد رهاسازی تعدادی از ارزشمندترین ابزارها و برخی از محبوبترین بخشهای هویت خودتان است.
کتاب دوباره فکر کن مناسب چه کسانی است؟
اگر به دنبال اکتشاف و یادگیری هستید و یا اگر میخواهید زندگی خود را از همین حالا دگرگون کنید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.
با آدام گرانت بیشتر آشنا شویم:
وی از جوانترین استادان دانشگاه مشهور پنسیلوانیا و جزو 25 فرد مبتکر و تاثیرگذار در زمینه کسب و کار شناخته میشود و تاکنون نویسندهی کتابهای پرفروش و موفقی چون «ببخش و بگیر»، «نوآوران» و… بوده است. گرانت در کارنامهاش جوایز انجمن روانشناسی آمریکا و بنیاد ملی علوم را نیز دارد و به مدت 5 سال استاد برتر دانشکده کسب و کار وارتون شناخته شد. از او به عنوان موثرترین افراد در زمینه کسب و کار یاد میشود.
جملات برگزیده کتاب دوباره فکر کن:
– هرقدر باهوشتر باشند، سختتر شکست میخورند.
– نادانی بیش از دانش موجب اعتمادبهنفس خواهد شد.
– خسته کردن یک نفر در مباحثه با متقاعد کردن او فرق دارد.
– وقتی «تعارض» مثل کلیشه باشد، «پیچیدگی» نقش یک خبر مهم را دارد.
– به ندرت کسی پیدا میشود که بخواهد چیزی را بشنود که دوست ندارد بشنود.
در بخشی از کتاب دوباره فکر کن میخوانیم:
توانایی مجادلهی مسالمتآمیز و مفید، صرفاً ما را متمدنتر نخواهد کرد؛ بلکه عضلات خلاقیتمان را هم ورزیدهتر میکند. در یک مطالعهی کلاسیک، علیرغم دوستداشتنیتر بودنِ معمارهای خلاق نسبت به همتایان کاربلد، میزان ابتکار آنها کمتر از معمارانی بود که اختلافات خانگی بیشتری را تجربه کرده بودند. اغلب آنها در خانوادههایی بزرگ شده بودند که یک محیط «پرتنش اما امن» داشتند. کما اینکه رابرت آلبرتِ روانشناس میگوید: «خلاقهای آینده از خانوادههایی میآیند که نه محیطی سازگار و هماهنگ بلکه فضایی آکنده از «تردید» دارند». هرچند والدین آنها توهینهای رکیک یا رفتارهای شنیع نداشتند، اما بدون هیچگونه واهمهای اختلافاتشان را مطرح میکردند. بهجای توصیه به بچهها که نباید در حضور بزرگترها حرف بزنند، آنها را تشویق میکردند که از خودشان دفاع کنند. بچهها یاد گرفتند که حرفهایشان را بزنند، و نظرات دیگران را بپذیرند. دقیقاً همان اتفاقی که برای ویلبر و اورویل رایت افتاد.
وقتی برادران رایت گفتند که با هم فکر میکنند، منظور اصلیشان این بود که با هم میجنگند. مباحثه، کسبوکار خانوادگی آنها بود. هرچند پدر آنها اسقف یک کلیسای محلی بود، اما کتاب آتئیستها را هم در کتابخانهاش داشت، و از فرزندانش میخواست که این کتابها را بخوانند و دربارهی آنها بحث کنند. جرأت مبارزه برای ایدهها و انعطافپذیری برای شکست در یک مباحثه را آموختند، آنهم بدون اینکه چیزی از ارادهشان کم شود.